دیه اعضای مختلف بدن
فصل سوم - دیه مقدر اعضاء
مبحث اول - دیه مو
ماده 576- کندن و یا از بین بردن تمام موی سر یا ریش مرد، درصورتی که دیگر نروید، دیه کامل دارد و اگر دوباره بروید، نسبت به موی سر، ارش و نسبت به ریش یکسوم دیه کامل ثابت است. در این حکم فرقی میان موی کمپشت و پرپشت و کودک و بزرگسال نیست.
ماده 577- کندن و یا از بین بردن تمام موی سر زن، درصورتی که دیگر نروید، موجب دیه کامل زن و اگر دوباره بروید، موجب مهرالمثل است. در این حکم فرقی میان موی کمپشت و پرپشت و کودک و بزرگسال نیست.
تبصره ـ اگر مهرالمثل بیش از دیه کامل زن باشد فقط به مقدار دیه کامل زن، پرداخت میشود.
ماده 578- چنانچه قسمتی از موی سر مرد یا زن یا ریش مرد طوری از بین برود که دیگر نروید، باید به نسبت، دیه پرداخت شود و اگر دوباره بروید، در موی سر مرد، ارش و در ریش به نسبت از یکسوم دیه کامل و در موی سر زن به همان نسبت از مهرالمثل، باید دیه پرداخت شود.
ماده 579- کندن موی سر زن یا مرد یا ریش مرد، چنانچه با رضایت شخص یا در مواردی که اذن شخص معتبر نیست، با رضایت ولی او باشد یا به جهت ضرورتهای پزشکی لازم باشد، دیه یا ارش ندارد.
ماده 580- تشخیص روییدن و نروییدن مو با کارشناس مورد وثوق است. چنانچه نظر کارشناس بر نروییدن باشد و دیه پرداخت شود، ولی پس از آن خلاف نظر او ثابت گردد، باید مازاد بر ارش یا یکسوم دیه و یا مهرالمثل، حسب مورد به پرداختکننده دیه، مسترد شود و اگر نظر کارشناس بر روییدن باشد و ارش یا یکسوم دیه و یا مهرالمثل، حسب مورد پرداخت شود ولی خلاف نظر او ثابت گردد، باید مابهالتفاوت آن، پرداخت شود.
ماده 581- کندن و یا از بین بردن هر یک از ابروها، اگر بدون رضایت شخص یا ولی او در مواردی که اذن شخص معتبر نیست و یا بدون ضرورت تجویزکننده باشد یکچهارم دیه کامل دارد و اگر دوباره بروید، موجب ارش است و اگر مقداری از آن بروید نسبت به مقداری که روییده، ارش و نسبت به مقداری که نروییده، دیه با احتساب مقدار مساحت، تعیین میشود.
ماده 582- اگر مقداری از موی سر، ریش و ابرو پیش از جنایت از بین رفته باشد، زایل کردن باقیمانده آنها، حکم از بین بردن قسمتی از مو را دارد.
ماده 583- هرگاه با از بین بردن عضو یا پوست و مانند آن، موی سر، ریش یا ابرو از بین برود، علاوه بر دیه مو یا ریش یا ابرو، حسب مورد دیه یا ارش جنایت نیز پرداخت میشود.
ماده 584- از بین بردن تمام یا قسمتی از موی پلک یا سایر موهای بدن در صورت بروز عیب و نقص موجب ارش است، خواه بروید خواه نروید و چنانچه با از بین بردن عضو یا کندن پوست و مانند آن باشد، تنها دیه یا ارش محل مو پرداخت میشود.
ماده 585- هرگاه موی سر مرد یا زن یا ریش مرد که از بین رفته است با عیب و نقص بروید مانند آنکه رنگ یا حالت طبیعی آن تغییر کند یا کمپشت بروید، ارش ثابت است. مقدار ارش مزبور در مورد ریش باید بیشتر از یکسوم دیه کامل و در مورد موی سر مرد، بیشتر از ارشی باشد که درصورت رویش بدون عیب تعیین میشود. در مورد موی سر زن نیز علاوه بر ارش یا ثلث دیه یا مهرالمثل حسب مورد باید ارش دیگری برای عیب حاصله پرداخت شود.
ماده 586- ملاک مسؤولیت صدمه به مو، از بین بردن آن است و شیوه از بین بردن مانند کندن یا سوزاندن، تأثیری در حکم ندارد.
مبحث دوم ـ دیه چشم
ماده 587- درآوردن و یا از بین بردن دو چشم بینا دیه کامل و هریک از آنها نصف دیه دارد. چشمهایی که بینایی دارند در این حکم یکسانند هرچند میزان بینایی آنها متفاوت باشد یا از جهات دیگر مانند شبکوری و منحرف بودن با هم فرق داشته باشند.
تبصره ـ هرگاه لکه دائمی موجود در چشم مانع بینایی قسمتی از چشم گردد، درصورتی که تعیین مقدار آن ممکن باشد، به همان نسبت از دیه کسر و در غیر این صورت، ارش پرداخت میشود.
ماده 588- درآوردن و یا از بین بردن چشم بینای کسی که فقط یک چشم بینا دارد و چشم دیگرش نابینای مادرزادی و یا به علل غیرجنایی از بین رفته باشد موجب دیه کامل است لکن اگر چشم دیگرش را در اثر قصاص یا جنایتی که استحقاق دیه آن را داشته است از دست داده باشد دیه چشم بینا، نصف دیه کامل میباشد.
ماده 589- دیه درآوردن و یا از بین بردن هر چشمی که بینایی ندارد یکششم دیه کامل است.
ماده 590- دیه مجموع چهارپلک دوچشم، دیه کامل، دیه هریک از پلکهای بالا، یکششم دیه کامل و دیه هر یک از پلکهای پایین، یکچهارم دیه کامل است.
تبصره - هرگاه کسی چشم و پلک را یک جا از بین ببرد، هریک دیه جداگانه دارد.
ماده 591- شکافتن هریک از پلکهای بالا، موجب یکششم دیه و شکافتن هریک از پلکهای پایین، موجب یکچهارم دیه است.
مبحث سوم ـ دیه بینی
ماده 592- قطع کردن و یا از بین بردن تمام بینی یا نرمهای که پایین استخوان بینی است دیه کامل دارد. از بین بردن تمام نرمه با تمام یا مقداری از استخوان بینی درصورتی که در یک دفعه باشد، موجب دیه کامل است لکن اگر نرمه بینی در یک دفعه و تمام یا مقداری از استخوان بینی در دفعه دیگر از بین برود، برای نرمه دیه کامل و برای استخوان، ارش تعیین میشود.
ماده 593- شکستن استخوان بینی درصورتی که موجب فساد بینی و از بین رفتن آن شود، دیه کامل دارد و چنانچه بدون عیب و نقص اصلاح شود موجب یکدهم دیه کامل و اگر با عیب و نقص بهبود پیدا کند، موجب ارش است. در کج شدن بینی یا شکستن استخوان بینی که منجر به فساد آن نشود، ارش ثابت میشود.
ماده 594- از بین بردن هریک از پرههای بینی یا پرده میان دو سوراخ، موجب یکسوم دیه کامل است.
ماده 595- فلج کردن بینی، موجب دوسوم دیه کامل و از بین بردن بینی فلج، موجب یکسوم دیه کامل است.
ماده 596- سوراخ کردن هر دو طرف بینی و پرده فاصل میان آن، خواه با پارگی همراه باشد خواه نباشد، درصورتی که باعث از بین رفتن بینی یا نوک آن نشود، موجب یکسوم دیه کامل است و اگر بهبود یابد، موجب یکپنجم دیه کامل است.
ماده 597- دیه سوراخ کردن یک طرف بینی درصورتی که بهبود نیابد یکنهم دیه کامل و درصورتی که بهبود یابد، یکبیستم دیه کامل است و دیه سوراخ کردن یک طرف بینی با پرده وسط آن درصورتی که بهبود نیابد دونهم دیه کامل و درصورتی که بهبود یابد، یکپانزدهم دیه کامل است.
ماده 598- دیه پاره کردن بینی درصورتی که سبب از بین رفتن بینی یا نوک آن نشود، یکسوم دیه کامل و اگر بهبود یابد یکدهم دیه کامل است.
ماده 599- دیه از بین بردن نوک بینی که محل چکیدن خون است، نصف دیه کامل میباشد.
مبحث چهارم ـ دیه لاله گوش
ماده 600- از بین بردن دو لاله گوش، دیه کامل و از بین بردن هریک از آنها نصف دیه کامل دارد.
تبصره ـ از بین بردن نرمه هر گوش، موجب یکششم دیه کامل است.
ماده 601- پاره کردن لاله یک گوش، موجب یکششم دیه کامل و پاره کردن نرمه یک گوش، موجب یکنهم دیه کامل است و در هر دو مورد در صورت بهبودی کامل، ارش ثابت است.
ماده 602- فلج کردن لاله هر گوش، دوسوم دیه آن و بریدن لاله گوش فلج شده، یکسوم دیه آن را دارد.
ماده 603- هرگاه لاله گوش بهنحوی قطع شود که استخوان زیر آن ظاهر گردد علاوه بر دیه لاله گوش، دیه موضحه نیز باید پرداخت شود.
ماده 604- گوش شنوا و ناشنوا یا معیوبی که لاله آن سالم و دارای حس و حیات کامل باشد، در احکام این فصل یکسانند.
ماده 605- پاره کردن پرده گوش، موجب ارش است و اگر در اثر آن حس شنوایی نیز از بین برود یا نقصان پیدا کند، دیه آن نیز باید پرداخت شود.
ماده 606- هرگاه آسیب رساندن به گوش به حس شنوایی سرایت کند یا موجب سرایت به استخوان و شکستگی آن شود، هر کدام دیه جداگانهای دارد.
مبحث پنجم ـ دیه لب
ماده 607- از بین بردن دو لب، دیه کامل و هریک، نصف دیه کامل دارد و دیه از بین بردن مقداری از لب به نسبت تمام لب محاسبه میشود.
تبصره- حدود لب بالا از نظر عرض، مقداری است که لثه را میپوشاند و به دو روزنه و دیواره بینی متصل و طول آن همان طول دهان است و حدود لب پایین از نظر عرض، مقداری است که لثه را میپوشاند و طول آن همان طول دهان است. حاشیه گونهها جزء لبها محسوب نمیشود.
ماده 608- جنایتی که باعث جمع شدن یک یا دو لب و یا قسمتی از آن گردد موجب ارش است خواه موجب نمایان شدن دندانها بشود خواه نشود.
ماده 609- جنایتی که موجب سست و فلج شدن هریک از لبها گردد بهگونهای که با خنده و مانند آن از دندانها کنار نرود، موجب دوسوم دیه یک لب و از بین بردن هریک از لبهای سست و فلج شده موجب یکسوم دیه آن است.
ماده 610- شکافتن هر دو لب بهنحوی که باعث نمایان شدن دندانها شود، یکسوم دیه کامل و در صورت بهبودی بدون عیب، یکپنجم دیه کامل دارد. شکافتن یک لب موجب یکششم دیه کامل و درصورت بهبودی بدون عیب، موجب یکدهم دیه کامل است.
تبصره ـ جراحات وارده بر لب هرگاه باعث نمایان شدن دندانها نگردد در صورتی که از مصادیق حارصه، دامیه و متلاحمه باشد، حکم جراحات مذکور را دارد.
مبحث ششم ـ دیه زبان
ماده 611- قطع و یا از بین بردن تمام زبان گویا موجب دیه کامل است و دیه از بین بردن قسمتی از آن به نسبت گویایی از بین رفته است که با تقسیم تمام دیه به حروف محاسبه میشود.
تبصره 1- دیه از بین بردن اداء هر حرف با توجه به حروف زبان تکلم مجنیعلیه تعیین میشود مانند اینکه از بین بردن قدرت اداء یک حرف شخص فارسی زبان، یکسیودوم دیه کامل است.
تبصره 2- شخصی که دارای لکنت زبان است و یا به کندی یا تندی سخن میگوید یا برخی از حروف را نمیتواند تلفظ کند، گویا محسوب میشود.
ماده 612- قطع و از بین بردن تمام زبان لال موجب یکسوم دیه کامل است و از بین بردن مقداری از آن، موجب همان مقدار دیه به نسبت مساحت تمام زبان است.
تبصره- لال اعم از مادرزادی و عارضی است، لکن کسی که به واسطه عارضهای بهطور موقت قادر به سخن گفتن نیست، گویا محسوب میشود.
ماده 613- هرگاه شخصی مقداری از زبان کسی را قطع کند و موجب از بین رفتن قدرت اداء تعدادی از حروف گردد و شخص دیگری مقداری دیگر از زبان او را قطع کند و موجب از بین رفتن قدرت اداء تعداد دیگری از حروف شود، هر شخص به نسبت تعداد حروفی که قدرت اداء آنها را از بین برده است، ضامن میباشد.
ماده 614- قطع و از بین بردن تمام زبان کودکی که زمان سخن گفتن او فرانرسیده، موجب دیه کامل است لکن اگر بعداً معلوم شود که لال بوده است، مازاد بر یکسوم دیه مسترد میشود.
ماده 615- هرگاه قسمتی از زبان کودکی که زمان سخن گفتن او فرا نرسیده است، قطع شود بهمیزان نسبت مساحت قطع شده، دیه پرداخت میشود، لکن اگر بعداً معلوم شود که کودک لال بوده است، دوسوم آن مسترد میگردد و چنانچه معلوم شود که گویا بوده است، درصورتی که دیه حروف از بین رفته از دیه نسبت گویایی از بین رفته بیشتر باشد، مابهالتفاوت آن باید پرداخت شود.
مبحث هفتم ـ دیه دندان
ماده 616- از بین بردن تمام دندانهای دائم بیستوهشتگانه دیه کامل دارد که بهترتیب زیر توزیع میشود:
الف- دندانهای جلو که عبارتند از: پیش، چهارتایی و نیش که از هر کدام دو عدد در بالا و دو عدد در پایین میروید و جمعاً دوازده عدد است، هر کدام یکبیستم دیه کامل دارد.
ب- دندانهای عقب که در چهار سمت پایانی از بالا و پایین در هر کدام یک ضاحک و سه ضرس قرار دارد و جمعاً شانزده عدد است، هر کدام یکچهلم دیه کامل دارد.
ماده 617- دندانهای اضافی به هر نام که باشد و به هر نحو که روییده باشد، اگر در کندن آنها نقصی حاصل شود، ارش ثابت میگردد و اگر هیچگونه نقصی حاصل نشود ارش نیز ندارد.
تبصره 1- هرگاه در کندن دندان زائد نقصی حاصل نشود لکن جراحتی بهوجود آید، برای جراحت مزبور، ارش ثابت است.
تبصره 2- هرگاه در مورد اینکه دندان کنده شده اصلی است یا زائد تردید وجود داشته باشد و با رجوع به کارشناس، زائد یا اصلی بودن آن مشخص نشود، اقلالامرین از دیه دندان اصلی و ارش دندان زائد پرداخت میشود.
ماده 618- هرگاه دندانهای اصلی دائمی از بیستوهشت عدد کمتر باشد، به همان نسبت از دیه کامل کاهش مییابد خواه خلقتاً کمتر باشد یا در اثر عارضهای کم شده باشد.
ماده 619- در میزان دیه تفاوتی میان دندانهایی که رنگهای گوناگون دارند، وجود ندارد و اگر دندانی در اثر جنایت، سیاه شود و نیفتد دیه آن دوسوم دیه همان دندان است و دیه دندانی که قبلاً سیاه شده است، یکسوم دیه همان دندان است.
تبصره ـ در تغییر رنگ دندان، بدون آنکه سیاه شود یا منفعت آن از بین برود، ارش ثابت است و اگر پس از آن شخصی دندان مزبور را بکند، باید دیه کامل همان دندان را بدهد.
ماده 620- ایجاد ترک یا لق کردن دندان، هرگاه در حکم از بین بردن آن باشد، موجب دیه همان دندان و در غیر این صورت موجب ارش است.
ماده 621- کندن دندان لق یا ترکخورده که منفعت آن باقی است، موجب دیه همان دندان و در غیر این صورت موجب ارش است.
ماده 622- شکستن آن مقدار از دندان که نمایان است با بقاء ریشه، دیه همان دندان را دارد و اگر کسی بعد از شکستن مقدار مزبور ریشه را بکند، خواه مرتکب کسی باشد که مقدار نمایان دندان را شکسته است یا دیگری، ارش تعیین میشود.
تبصره 1- شکستن مقداری از قسمت نمایان دندان به همان نسبت دیه دارد.
تبصره 2- هرگاه قسمتی از دندان کنده شده در اثر جنایت یا عارضهای قبلاً از بین رفته باشد به همان نسبت از دیه دندان کاهش مییابد.
ماده 623- در کندن دندان شیری یکصدم دیه کامل ثابت است مگر اینکه کندن آن موجب گردد دندان دائمی نروید که در این صورت باید دیه کامل دندان دائمی پرداخت شود.
تبصره- شکستن، معیوب کردن و شکافتن دندان شیری موجب ارش است.
ماده 624- با کنده شدن دندان دائمی دیه همان دندان ثابت میشود، اگرچه دوباره در محل آن، دندان دیگری بروید و مانند سابق شود و چنانچه شخصی دندان روییده شده را دوباره بکند، باید دیه کامل همان دندان را بپردازد.
ماده 625- هرگاه به جای دندان کنده شده دندان دیگری یا همان دندان قرار گیرد و مانند دندان اصلی دارای حس و حیات شود، کندن آن، دیه همان دندان را دارد؛ لکن اگر دارای حس و حیات نباشد، کندن آن موجب ضمان مالی است.
مبحث هشتم ـ دیه گردن
ماده 626- کج شدن و خمیدگی گردن در اثر شکستگی در صورت عدم بهبودی و باقی ماندن این حالت موجب دیه کامل و در صورت بهبودی و زوال حالت خمیدگی و کج شدگی موجب ارش است.
ماده 627- شکستگی گردن بدون کج شدن و خمیدگی آن موجب ارش است.
ماده 628- جنایت بر گردن که مانع فرو بردن یا جویدن غذا و یا نقص آن و یا مانع حرکت گردن شود موجب ارش است.
مبحث نهم ـ دیه فک
ماده 629- قطع کردن و یا از بین بردن دو استخوان چپ و راست فک که محل رویش دندانهای پایین است، دیه کامل، هر کدام از آنها نصف دیه کامل، و مقداری از آنها به همان نسبت دیه دارد.
ماده 630- دیه فک، مستقل از دیه دندان و سایر اعضاء است و اگر با فک، دندان یا غیر آن از بین برود یا آسیب ببیند هر کدام دیه یا ارش جداگانه دارد.
ماده 631- جنایتی که موجب کندی حرکت فک شود، ارش دارد و چنانچه مانع جویدن یا موجب نقص آن شود، ارش آن نیز افزوده میشود.
ماده 632- از بین بردن تمام یا قسمتی از فک بالا، موجب ارش است.
ماده 633- شکستگی استخوان فک پایین مشمول حکم شکستگی استخوان و شکستگی استخوان فک بالا مشمول حکم شکستگی استخوانهای سر و صورت است.
ماده 634- فلج کردن فک پایین، دوسوم دیه کامل و قطع فک فلج، یکسوم دیه کامل دارد.
مبحث دهم ـ دیه دست و پا
ماده 635- قطع کردن و یا از بین بردن هریک از دستها از مفصل مچ بهشرط آنکه دارای انگشتان کامل باشد، موجب نصف دیه کامل است خواه مجنیعلیه دارای دو دست و خواه به هر علت دارای یک دست باشد.
ماده 636- قطع تمام انگشتان یک دست از انتهاء انگشتان یا تا مچ، موجب نصف دیه کامل است.
ماده 637- قطع کردن و یا از بین بردن کف دستی که به هر علت دارای انگشت نمیباشد، موجب ارش است.
تبصره ـ در قطع کردن و یا از بین بردن کف دستی که کمتر از پنج انگشت دارد، علاوه بر دیه آن انگشتان، نسبتی از ارش کف دست نیز ثابت است. بدین ترتیب که اگر مچ دست دارای یک انگشت باشد، علاوه بر دیه یک انگشت، چهارپنجم ارش کف دست و اگر دارای دو انگشت باشد، علاوه بر دیه دو انگشت، سهپنجم ارش کف دست و اگر دارای سه انگشت باشد، علاوه بر دیه سه انگشت، دوپنجم ارش کف دست و اگر دارای چهار انگشت باشد، علاوه بر دیه چهار انگشت، یکپنجم ارش کف دست نیز پرداخت میشود.
ماده 638- قطع دست دارای ساعد از آرنج، خواه دارای کف باشد خواه نباشد نصف دیه کامل دارد، و قطع دست دارای بازو از شانه، خواه دارای آرنج باشد خواه نباشد، نصف دیه کامل دارد.
ماده 639- دستی که دارای انگشتان است اگر بالاتر از مفصل مچ و نیز دستی که دارای ساعد است اگر بالاتر از آرنج قطع گردد علاوه بر نصف دیه کامل، موجب ارش مقدار زائدی که قطع شده نیز میباشد.
ماده 640- قطع دست اصلی کسی که از مچ یا آرنج یا شانه دارای دو دست است، موجب نصف دیه کامل و قطع دست زائد موجب ارش است. تشخیص دست اصلی و زائد برعهده کارشناس مورد وثوق است.
ماده 641- دیه هریک از انگشتان اصلی دست یکدهم دیه کامل است.
ماده 642- بریدن یا از بین بردن هر بند انگشت غیر شست، موجب یکسوم دیه آن انگشت و هر بند انگشت شست، موجب نصف دیه شست است.
ماده 643- دیه انگشت زائد، یکسوم دیه انگشت اصلی و دیه بندهای انگشت زائد، یکسوم دیه همان بند اصلی و دیه بند زائد انگشت اصلی یکسوم دیه بند اصلی همان انگشت است.
تبصره ـ درصورتی که بند انگشت نقصان داشته باشد به همان میزان از مقدار دیه آن کاسته میشود.
ماده 644- دیه فلج کردن هر دست دوسوم دیه دست، دیه فلج کردن هر انگشت دوسوم دیه همان انگشت، دیه قطع دست فلج یکسوم دیه دست و دیه قطع انگشت فلج یکسوم دیه همان انگشت است.
ماده 645- دیه از بین بردن ناخن بهطوری که دیگر نروید یا فاسد و معیوب بروید، یکدرصد دیه کامل و اگر بدون عیب بروید، نیمدرصد دیه کامل میباشد.
ماده 646- احکام مذکور در دیه دست و انگشتان آن، در پا و انگشتان آن نیز جاری است.
مبحث یازدهم ـ دیه ستون فقرات، نخاع و نشیمنگاه
ماده 647- دیه شکستن ستون فقرات بهترتیب ذیل است:
الف- شکستن ستون فقرات، درصورتی که اصلاً درمان نشود و یا بعد از علاج بهصورت خمیده درآید، موجب دیه کامل است.
ب- شکستن ستون فقرات که بیعیب درمان شود ولی موجب از بین رفتن یکی از منافع گردد مانند اینکه مجنیعلیه توان راه رفتن یا نشستن نداشته باشد و یا توان جنسی یا کنترل ادرار وی از بین برود، موجب دیه کامل است.
پ- شکستن ستون فقرات که درمان نشود و موجب عوارضی از قبیل موارد مندرج در بند(ب) شود، علاوهبر دیه کامل شکستگی ستون فقرات، موجب دیه یا ارش هریک از عوارض حاصله نیز است.
ت- شکستن ستون فقرات که بدون عیب درمان شود، موجب یکدهم دیه کامل است.
ث- شکستن ستون فقرات که موجب فلج و بیحس شدن پاها گردد علاوه بر دیه ستون فقرات، موجب دوسوم دیه برای فلج دو پا نیز است.
تبصره 1- مراد از شکستن ستون فقرات، شکستن یک یا چند مهره از مهرههای ستون فقرات بهجز مهرههای گردن و استخوان دنبالچه میباشد.
تبصره 2- جنایتی که سبب خمیدگی پشت شود بدون آنکه موجب شکستن ستون فقرات گردد درصورتی که خمیدگی درمان نشود، موجب دیه کامل و درصورتی که بدون عیب درمان شود، دیه آن یکدهم دیه کامل است.
ماده 648- قطع نخاع دیه کامل و قطع جزئی از آن به نسبت مساحت عرض، دیه دارد.
ماده 649- هرگاه قطع نخاع موجب عیب عضو دیگر شود، حسب مورد دیه یا ارش آن عضو بر دیه نخاع افزوده میشود.
ماده 650- از بین بردن دو کپل بهنحوی که به استخوان برسد، دیه کامل و هر کدام از آنها، نصف دیه کامل و قسمتی از آن، به همان نسبت دیه دارد.
ماده 651- شکستن استخوان دنبالچه، موجب ارش است مگر آنکه جنایت مزبور باعث شود مجنیعلیه قادر به ضبط مدفوع نباشد که در این صورت دیه کامل دارد و اگر قادر به ضبط مدفوع باشد ولی قادر به ضبط باد نباشد، ارش آن نیز پرداخت میشود.
ماده 652- هرگاه صدمهای که به حد فاصل بیضهها و مقعد وارد شده است موجب عدم ضبط ادرار یا مدفوع یا هردو گردد، یک دیه کامل دارد.
مبحث دوازدهم ـ دیه دنده و ترقوه
ماده 653- دیه شکستن هریک از دندههای محیط به قلب که از آن حفاظت میکند، یکچهلم دیه کامل و دیه شکستن هریک از دندههای دیگر، یکصدم دیه کامل میباشد.
تبصره - کندن دنده موجب ارش است.
ماده 654- دیه موضحه هریک از دندهها، یکچهارم دیه شکستن آن، دیه ترک خوردن هریک از دندههای محیط به قلب، یکهشتادم دیه کامل، و دیه دررفتگی آن، هفتونیم هزارم دیه کامل است. دیه ترک خوردن هریک از دندههای دیگر هفتهزارم دیه کامل و دیه دررفتگی آنها پنجهزارم دیه کامل است.
ماده 655- قطع و از بین بردن دو استخوان ترقوه، موجب دیه کامل و هر کدام از آنها، موجب نصف دیه کامل است.
ماده 656- شکستن هریک از استخوانهای ترقوه درصورتی که بدون عیب درمان شود، موجب چهار درصد دیه کامل و در صورتی که درمان نشود و یا با عیب درمان شود، موجب نصف دیه کامل است.
ماده 657- دیه ترک خوردن هریک از استخوانهای ترقوه، سیودو هزارم، دیه موضحه آن، بیست و پنجهزارم، دیه دررفتگی آن، بیستهزارم و دیه سوراخ شدن آن، دههزارم دیه کامل است.
مبحث سیزدهم ـ دیه ازاله بکارت و افضاء
ماده 658- هرگاه ازاله بکارت غیرهمسر با مقاربت یا به هر وسیله دیگری و بدون رضایت صورت گرفته باشد موجب ضمان مهرالمثل است.
تبصره 1- هرگاه ازاله بکارت با مقاربت و با رضایت انجام گرفته باشد چیزی ثابت نیست.
تبصره 2- رضایت دختر نابالغ یا مجنون یا مکرهی که رضایت واقعی به زنا نداشته در حکم عدم رضایت است.
ماده 659- هرگاه به همراه ازاله بکارت جنایت دیگری نیز بهوجود آید مانند آنکه مثانه آسیب دیده و شخص نتواند ادرار خود را ضبط کند، جنایت مزبور حسب مورد دیه یا ارش جداگانه دارد.
ماده 660- افضاء همسر به ترتیب ذیل موجب ضمان است:
الف- هرگاه همسر، بالغ و افضاء به سببی غیر از مقاربت باشد، دیه کامل زن باید پرداخت شود.
ب- هرگاه همسر، نابالغ و افضاء به سبب مقاربت جنسی باشد علاوه بر تمام مهر و دیه کامل زن، نفقه نیز تا زمان وفات یکی از زوجین بر عهده زوج است هر چند او را طلاق داده باشد.
تبصره - افضاء عبارت از یکی شدن دو مجرای بول و حیض یا حیض و غائط است.
مبحث چهاردهم - دیه اندام تناسلی و بیضه
ماده 661- قطع و از بین بردن اندام تناسلی مرد تا ختنهگاه و یا بیشتر از آن، موجب دیه کامل است و در کمتر از ختنهگاه به نسبت ختنهگاه محاسبه و به همان نسبت دیه پرداخت میشود.
تبصره 1- در این حکم تفاوتی بین اندام کودک، جوان، پیر، عقیم و شخصی که دارای بیضه سالم یا معیوب یا فاقد بیضه است، وجود ندارد.
تبصره 2- هرگاه با یک ضربه تا ختنهگاه از بین برود و سپس مرتکب یا شخص دیگری باقیمانده یا قسمتی دیگر از اندام تناسلی را از بین ببرد، نسبت به ختنهگاه، دیه کامل و در مقدار بیشتر، ارش ثابت است.
تبصره 3- هرگاه قسمتی از ختنهگاه را شخصی و قسمت دیگر از ختنهگاه را شخص دیگری قطع کند، هریک به نسبت مساحتی که از ختنهگاه قطع کردهاند، ضامن میباشند و چنانچه شخصی قسمتی از ختنهگاه را قطع کند و دیگری باقیمانده ختنهگاه را به انضمام تمام یا قسمتی از اندام تناسلی قطع کند، نسبت به جنایت اول، دیه به مقدار مساحت قطع شده از ختنهگاه و نسبت به جنایت دوم، ارش مقدار قطع شده از اندام تناسلی ثابت است.
ماده 662- قطع اندام تناسلی فلج، موجب یکسوم دیه کامل و فلج کردن اندام سالم موجب دوسوم دیه کامل است لکن در قطع اندام عنین ثلث دیه کامل ثابت است.
تبصره ـ قطع قسمتی از اندام فلج به نسبت تمام اندام تناسلی، خواه قسمت مقطوع ختنهگاه باشد خواه غیر آن دیه دارد.
ماده 663- قطع و از بین بردن هر یک از دو طرف اندام تناسلی زن، موجب نصف دیه کامل زن است و قطع و از بین بردن بخشی از آن، به همان نسبت دیه دارد. در این حکم فرقی میان باکره و غیرباکره، خردسال و بزرگسال سالم و معیوب از قبیل رتقاء و قرناء نیست.
ماده 664- افضای غیرهمسر، بهترتیب ذیل موجب ضمان است:
الف- هرگاه افضاءشده نابالغ یا مکره بوده و افضاء بهسبب مقاربت باشد، علاوه بر مهرالمثل و دیه کامل زن، درصورت ازاله بکارت، ارشالبکاره نیز ثابت خواهد بود و اگر افضاء بهغیر مقاربت باشد، دیه کامل زن و درصورت ازاله بکارت، مهرالمثل نیز ثابت است.
ب- هرگاه افضاء با رضایت زن بالغ و از طریق مقاربت انجام گرفته باشد، تنها پرداخت دیه کامل زن ثابت خواهد بود.
پ- افضای ناشی از وطی به شبهه علاوه بر مهرالمثل و دیه، درصورت ازاله بکارت، موجب ارشالبکاره نیز میباشد.
تبصره- در افضای غیرباکره، علاوه بر دیه کامل زن، مهر نکاح منقطع ثابت است. میزان مهر مزبور براساس میزان استمتاعات صورت گرفته، خصوصیات اخلاقی و شخصیتی، وضعیت خانوادگی، موقعیت اجتماعی افضاءشده، تعیین خواهد شد.
ماده 665- قطع دو بیضه یکباره دیه کامل و قطع بیضه چپ، دو ثلث دیه و قطع بیضه راست، ثلث دیه دارد.
تبصره - فرقی در حکم مذکور بین جوان و پیر و کودک و بزرگ و عنین و سالم و مانند آن نیست.
ماده 666- دیه ورم کردن یک بیضه، دودهم دیه کامل است و اگر تورم مانع راهرفتن مفید شود دیه آن هشتدهم دیه کامل است.
ماده 667- قطع بیضهها یا اندام تناسلی مردانه خنثای ملحق به مرد، موجب دیه کامل است. قطع بیضهها یا اندام تناسلی مردانه خنثای مشکل یا ملحق به زن، موجب ارش است.
ماده 668- از بین بردن عانه مرد یا زن، موجب ارش است.
مبحث پانزدهم ـ دیه پستان
ماده 669- قطع و از بین بردن هریک از دو پستان زن، موجب نصف دیه کامل زن و از بین بردن مقداری از آن به همان نسبت موجب دیه است و اگر همراه با از بین رفتن تمام یا بخشی از پستان مقداری از پوست یا گوشت اطراف آن هم از بین برود یا موجب جنایت دیگری گردد، علاوهبر دیه پستان، دیه یا ارش جنایت مزبور نیز باید پرداخت شود.
ماده 670- در قطع کردن شیر پستان زن یا از بین بردن قدرت تولید شیر یا متعذر کردن خروج شیر از پستان و یا ایجاد هر نقص دیگری در آن، ارش ثابت است.
فصل چهارم- قواعد عمومی دیة منافع
ماده 671- ادله اثبات دیه منافع، همان ادله اثبات دیه اعضاء است. در موارد اختلاف میان مرتکب و مجنیعلیه در زوال منفعت یا نقصان آن، چنانچه از طریق اختبار و آزمایش، اقرار، بینه، علم قاضی یا قول کارشناس مورد وثوق، زوال یا نقصان منفعت ثابت نشود در صورت تحقق لوث، مجنیعلیه میتواند با قسامه به نحوی که در دیه اعضاء، مقرر است دیه را ثابت کند و چنانچه نسبت به بازگشت منفعت زایل یا ناقص شده اختلاف باشد دیه با یک سوگند مجنیعلیه ثابت میشود و نیازی به قسامه نیست.
ماده 672- در مواردی که نظر کارشناسی بازگشت منفعت زایل یا ناقص شده در مدت معینی باشد چنانچه مجنیعلیه قبل از مدت تعیین شده فوت کند دیه ثابت میشود.
ماده 673- هرگاه جنایتی که موجب زوال یکی از منافع شده است سرایت کند و سبب مرگ مجنیعلیه شود دیه منفعت در دیه نفس تداخل میکند و تنها دیه نفس قابل مطالبه است.
ماده 674- هرگاه در مهلتی که به طریق معتبری برای بازگشت منفعت زایل یا ناقص شده، تعیین گردیده، عضوی که منفعت، قائم به آن است از بین برود، به عنوان مثال چشمی که بینایی آن بهطور موقت از بین رفته است از حدقه بیرون بیاید، مرتکب، فقط ضامن ارش زوال موقت آن منفعت است و چنانچه از بین رفتن آن عضو بهسبب جنایت شخص دیگر باشد مرتکب دوم، ضامن دیه کامل آن عضو میباشد.
فصل پنجم ـ دیه مقرر منافع
مبحث اول- دیه عقل
ماده 675- زایل کردن عقل موجب دیه کامل و ایجاد نقص در آن موجب ارش است، خواه جنایت در اثر ایراد ضربه و جراحت و خواه ترساندن و مانند آن باشد.
تبصره- در صورتی که مجنیعلیه دچار جنون ادواری شود ارش ثابت است.
ماده 676- در زوال و نقصان حافظه و نیز اختلال روانی در صورتی که به حد جنون نرسد ارش ثابت است.
ماده 677- جنایتی که موجب زوال عقل یا کمشدن آن شود، هرچند عمدی باشد حسب مورد، موجب دیه یا ارش است و مرتکب قصاص نمیشود.
ماده 678- هرگاه در اثر صدمهای مانند شکستن سر یا صورت، عقل زایل شود یا نقصان یابد، هریک دیه یا ارش جداگانهای دارد.
ماده 679- هرگاه در اثر جنایتی عقل زایل گردد و پس از دریافت دیه کامل عقل برگردد، دیه مسترد و ارش پرداخت میشود.
ماده 680- هرگاه در اثر جنایتی مجنیعلیه بیهوش شود و به اغماء برود، چنانچه منتهی به فوت او گردد، دیه نفس ثابت میشود و چنانچه به هوش آید، نسبت به زمانی که بیهوش بوده، ارش ثابت میشود و چنانچه عوارض و آسیبهای دیگری نیز بهوجود آید، دیه یا ارش عوارض مزبور نیز باید پرداخت شود.
ماده 681- جنایت بر کسی که در اغماء یا بیهوشی و مانند آن است از جهت احکام مربوط به قصاص و دیه، جنایت بر شخص هوشیار محسوب میشود.
مبحث دوم - دیه شنوایی
ماده 682- از بین بردن شنوایی هر دو گوش دیه کامل و از بین بردن شنوایی یک گوش نصف دیه کامل دارد هرچند شنوایی دو گوش به یک اندازه نباشد.
ماده 683- از بین بردن شنوایی گوش شنوای شخصی که یکی از گوشهای او نمیشنود، موجب نصف دیه کامل است.
ماده 684- کاهش شنوایی درصورتی که مقدار آن قابل تشخیص باشد، به همان نسبت دیه دارد.
ماده 685- هرگاه با قطع یا از بین بردن گوش و یا هر جنایت دیگری شنوایی از بین برود یا نقصان یابد، هریک از جنایتها دیه یا ارش جداگانه دارد.
ماده 686- هرگاه در اثر جنایتی در مجرای شنوایی، نقص دائمی ایجاد شود، بهنحوی که بهطور کامل مانع شنیدن گردد، دیه شنوایی ثابت است و درصورتی که نقص موقتی باشد ارش تعیین میشود.
ماده 687- هرگاه کودکی که زمان سخن گفتن او فرا نرسیده است در اثر کرشدن نتواند سخن بگوید و یا کودکی که تازه زمان سخن گفتن او فرا رسیده است در اثر کر شدن نتواند کلمات دیگر را یاد گیرد و بر زبان آورد، علاوهبر دیه شنوایی، دیه یا ارش زوال یا نقص گفتار نیز، حسب مورد ثابت میشود.
ماده 688- هرگاه در اثر جنایتی حس شنوایی و گویایی، هر دو از بین برود، هرکدام یک دیه کامل دارد.
مبحث سوم - دیه بینایی
ماده 689- از بین بردن بینایی هر دو چشم دیه کامل و از بین بردن بینایی یک چشم نصف دیه کامل دارد.
تبصره- چشمهایی که بینایی دارند در حکم مذکور یکسانند هرچند میزان بینایی آنها متفاوت باشد یا از جهات دیگر مانند شبکوری و منحرف بودن با هم تفاوت داشته باشند.
ماده 690- کاهش بینایی، درصورتی که مقدار آن قابل تشخیص باشد به همان نسبت دیه دارد و چنانچه قابل تشخیص نباشد، موجب ارش است.
ماده 691- از بین بردن بینایی چشم کسی که فقط یک چشم بینا دارد و چشم دیگرش نابینای مادرزادی بوده و یا در اثر علل غیرجنایی از بین رفته باشد، موجب دیه کامل است لکن اگر چشم دیگرش را در اثر قصاص یا جنایتی که استحقاق دیه آن را داشته است، از دست داده باشد، دیه چشم بینا، نصف دیه کامل میباشد.
ماده 692- از بین بردن یا بیرون آوردن چشم از حدقه فقط یک دیه دارد و از بین رفتن بینایی، دیه دیگری ندارد لکن اگر در اثر صدمه دیگری مانند شکستن سر، بینایی نیز از بین برود یا نقصان یابد، هرکدام حسب مورد دیه یا ارش جداگانه دارد.
مبحث چهارم - دیه بویایی
ماده 693- از بین بردن کامل بویایی، موجب دیه کامل است و از بین بردن قسمتی از آن، ارش دارد.
تبصره - اگر در اثر جنایت، بویایی یکی از دوسوراخ بینی به طور کامل از بین برود نصف دیه کامل دارد.
ماده 694- هرگاه در اثر بریدن یا از بین بردن بینی یا جنایت دیگری بویایی نیز از بین برود یا نقصان یابد، هر جنایت دیه یا ارش جداگانه دارد.
مبحث پنجم - دیه چشایی
ماده 695- از بین بردن حس چشایی و نقصان آن، موجب ارش است.
ماده 696- هرگاه با قطع تمام زبان، حس چشایی از بین برود، فقط دیه قطع زبان پرداخت میشود و اگر با قطع بخشی از زبان، چشایی از بین برود یا نقصان یابد، درصورتی که چشایی از بین رفته مربوط به همان قسمت زبان باشد، هرکدام از ارش چشایی و دیه زبان که بیشتر باشد، باید پرداخت شود و اگر چشایی از بین رفته مربوط به همان قسمت از زبان نباشد، ارش چشایی و دیه زبان جداگانه باید پرداخت شود مگر اینکه از دیه کامل بیشتر باشد که در این صورت فقط بهمیزان دیه کامل پرداخت میشود و اگر با جنایت بر غیر زبان، چشایی از بین برود یا نقصان پیدا کند، دیه یا ارش آن جنایت بر ارش چشایی افزوده میگردد.
مبحث ششم - دیه صوت و گویایی
ماده 697- از بین بردن صوت بهطور کامل، بهگونهای که شخص نتواند صدایش را آشکار کند، دیه کامل دارد گرچه بتواند با اخفات و آهسته صدایش را برساند.
ماده 698- از بین بردن گویایی بهطور کامل و بدون قطع زبان، دیه کامل و از بین بردن قدرت اداء برخی از حروف، به همان نسبت دیه دارد.
تبصره ـ شخصی که دارای لکنت زبان است و یا به کندی یا تندی سخن میگوید یا برخی از حروف را نمیتواند تلفظ کند، گویا محسوب میشود و دیه از بین بردن اداء هر حرف، با توجه به تعداد حروف زبان تکلم مجنیعلیه تعیین میشود. مانند اینکه از بین بردن قدرت اداء یک حرف شخص فارسی زبان، یکسیودوم دیه کامل است.
ماده 699- جنایتی که موجب پیدایش عیبی در گفتار یا اداء حروف گردد و یا عیب موجود در آن را تشدید کند، موجب ارش است.
ماده 700- جنایتی که باعث شود مجنیعلیه حرفی را بهجای حرف دیگر اداء نماید، مانند آنکه بهجای حرف «ل»، حرف «ر» تلفظ نماید، اگر عرفاً عیب تلقی شود، موجب ارش است.
ماده 701- جنایتی که موجب عیبی در صوت مانند کاهش طنین صدا، گرفتگی آن و یا صحبت کردن از طریق بینی شود، ارش دارد.
ماده 702- از بین رفتن صوت بعضی از حروف، موجب ارش است.
ماده 703- درصورتی که جنایت، علاوهبر زوال صوت، موجب زوال نطق نیز گردد، دو دیه ثابت میشود.
مبحث هفتم - دیه سایر منافع
ماده 704- جنایتی که به طور دائم موجب سلس و ریزش ادرار گردد، دیه کامل دارد و جنایتی که موجب ریزش غیردائمیادرار گردد، موجب ارش است.
ماده 705- جنایتی که موجب عدم ضبط دائم مدفوع یا ادرار شود، دیه کامل دارد.
ماده 706- از بین بردن قدرت انزال یا تولید مثل مرد یا بارداری زن و یا از بین بردن لذت مقاربت زن یا مرد موجب ارش است.
ماده 707- از بین بردن کامل قدرت مقاربت، موجب دیه کامل است.
ماده 708- از بین بردن یا نقص دائم یا موقت حواس یا منافع دیگر مانند لامسه، خواب و عادت ماهانه و نیز بهوجود آوردن امراضی مانند لرزش، تشنگی، گرسنگی، ترس و غش کردن، موجب ارش است.
فصل ششم ـ دیه جراحات
ماده 709- جراحات سر و صورت و دیه آنها بهترتیب ذیل است:
الف- حارصه: خراش پوست بدون آنکه خون جاری شود، یکصدم دیه کامل
ب- دامیه: جراحتی که اندکی وارد گوشت شود و همراه با جریان کم یا زیاد خون باشد، دوصدم دیه کامل
پ- متلاحمه: جراحتی که موجب بریدگی عمیق گوشت شود لکن به پوست نازک روی استخوان نرسد، سهصدم دیه کامل
ت- سمحاق: جراحتی که به پوست نازک روی استخوان برسد؛ چهارصدم دیه کامل
ث- موضحه: جراحتی که پوست نازک روی استخوان را کنار بزند و استخوان را آشکار کند، پنجصدم دیه کامل
ج- هاشمه: جنایتی که موجب شکستگی استخوان شود گرچه جراحتی را تولید نکند، دهصدم دیه کامل
چ- منقله: جنایتی که درمان آن جز با جابهجا کردن استخوان میسر نباشد، پانزدهصدم دیه کامل
ح- مأمومه: جراحتی که به کیسه مغز برسد، یکسوم دیه کامل
خ- دامغه: صدمه یا جراحتی که کیسه مغز را پاره کند، که علاوهبر دیه مأمومه، موجب ارش پاره شدن کیسه مغز نیز میباشد.
تبصره 1 - جراحات گوش، بینی، لب، زبان و داخل دهان، در غیر مواردی که برای آن دیه معین شده است، در حکم جراحات سر و صورت است.
تبصره 2 - ملاک دیه در جراحتهای مذکور، مقدار نفوذ جراحت بوده و طول و عرض آن تأثیری در میزان دیه ندارد.
تبصره 3 - جنایت بر گونه درصورتیکه داخل دهان را نمایان نسازد، موجب یکبیستم دیه کامل و اگر بهنحوی باشد که داخل دهان را نمایان سازد، موجب یکپنجم دیه کامل است. در این مورد چنانچه پس از بهبودی جراحت، اثر و عیب فاحشی، درصورت باقی بماند، علاوهبر آن، یکبیستم دیه دیگر نیز باید پرداخت شود.
تبصره 4 - هرگاه جنایت موضحه صورت بعد از التیام، اثری از خود بر جای بگذارد، علاوهبر دیه موضحه، یکهشتادم دیه کامل نیز ثابت است و هرگاه جنایت در حد موضحه نبوده و بعد از التیام اثری از آن باقی بماند، علاوهبر دیه جنایت، یکصدم دیه کامل نیز ثابت است و چنانچه جنایت، شکافی درصورت ایجاد کند دیه آن هشتصدم دیه کامل است.
ماده 710- هرگاه یکی از جراحتهای مذکور در بندهای(الف)تا(ث) ماده (709) این قانون در غیر سر و صورت واقع شود، درصورتی که آن عضو دارای دیه معین باشد، دیه به حساب نسبتهای فوق از دیه آن عضو تعیین میشود و اگر آن عضو دارای دیه معین نباشد، ارش ثابت است.
تبصره 1- جراحات وارده به گردن، در حکم جراحات بدن است.
تبصره2 ـ هرگاه هریک از جراحتهای مذکور در ماده(709) این قانون با یک ضربه بهوجود آمده باشد، که از حیث عمق متعدد باشد یک جراحت محسوب میشود و دیه جراحت بیشتر را دارد لکن اگر با چند ضربه ایجاد شود مانند اینکه با یک ضربه حارصه ایجاد شود و با ضربه دیگر آن جراحت به موضحه مبدل شود برای هر جراحت، دیه مستقل ثابت است، خواه مرتکب هر دو جنایت یک نفر خواه دو نفر باشد.
ماده 711- جائفه جراحتی است که با وارد کردن هر نوع وسیله و از هر جهت به درون بدن انسان اعم از شکم، سینه، پشت و پهلو ایجاد میشود و موجب یکسوم دیه کامل است. درصورتی که وسیله مزبور از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج گردد، دو جراحت جائفه محسوب میشود.
تبصره - هرگاه در جائفه به اعضاء درونی بدن آسیب برسد و یا از بین برود، علاوهبر دیه جائفه، دیه یا ارش آن نیز محاسبه میشود.
ماده 712- هرگاه نیزه یا گلوله و مانند آن علاوهبر ایجاد جراحت موضحه یا هاشمه و یا منقله به داخل بدن مانند حلق و گلو یا سینه فرو رود، دو جراحت محسوب و علاوهبر دیه موضحه یا هاشمه و منقله، دیه جراحت جائفه نیز ثابت میشود.
ماده 713- نافذه جراحتی است که با فرو رفتن وسیلهای مانند نیزه یا گلوله در دست یا پا ایجاد میشود دیه آن در مرد یکدهم دیه کامل است و در زن ارش ثابت میشود.
تبصره 1 - حکم مذکور در این ماده نسبت به اعضائی است که دیه آن عضو بیشتر از یکدهم دیه کامل باشد، در عضوی که دیه آن مساوی یا کمتر از یکدهم دیه کامل باشد، ارش ثابت است مانند اینکه گلوله در بند انگشت فرو رود.
تبصره 2 - هرگاه شیئی که جراحت نافذه را بهوجود آورده است از طرف دیگر خارج گردد، دو جراحت نافذه محسوب میشود.
ماده 714- دیه صدماتی که موجب تغییر رنگ پوست میشود، بهشرح ذیل است:
الف- سیاه شدن پوست صورت، ششهزارم، کبود شدن آن، سههزارم و سرخ شدن آن، یکونیم هزارم دیة کامل
ب- تغییر رنگ پوست سایر اعضا، حسب مورد نصف مقادیر مذکور در بند(الف)
تبصره 1- در حکم مذکور فرقی بین اینکه عضو دارای دیه مقدر باشد یا نباشد، نیست. همچنین فرقی بین تغییر رنگ تمام یا قسمتی از عضو و نیز بقاء یا زوال اثر آن نمیباشد.
تبصره 2- در تغییر رنگ پوست سر، ارش ثابت است.
ماده 715- صدمهای که موجب تورم بدن، سر یا صورت گردد، ارش دارد و چنانچه علاوهبر تورم موجب تغییر رنگ پوست نیز گردد، حسب مورد دیه و ارش تغییر رنگ به آن افزوده میشود.
فصل هفتم - دیه جنین
ماده 716- دیه سقط جنین بهترتیب ذیل است:
الف- نطفهای که در رحم مستقر شده است، دوصدم دیه کامل
ب- علقه که در آن جنین بهصورت خون بسته در میآید، چهارصدم دیه کامل
پ- مضغه که در آن جنین بهصورت توده گوشتی در میآید، ششصدم دیه کامل
ت- عظام که در آن جنین بهصورت استخوان درآمده لکن هنوز گوشت روییده نشده است، هشتصدم دیه کامل
ث- جنینی که گوشت و استخوانبندی آن تمام شده ولی روح در آن دمیده نشده است یکدهم دیه کامل
ج- دیه جنینی که روح در آن دمیده شده است، اگر پسر باشد، دیه کامل و اگر دختر باشد نصف آن و اگر مشتبه باشد، سهچهارم دیه کامل
ماده 717- هرگاه در اثر جنایت وارد بر مادر، جنین از بین برود، علاوهبر دیه یا ارش جنایت بر مادر، دیه جنین نیز در هر مرحلهای از رشد که باشد پرداخت میشود.
ماده 718- هرگاه زنی جنین خود را، در هر مرحلهای که باشد، به عمد، شبه عمد یا خطاء از بین ببرد، دیه جنین، حسب مورد توسط مرتکب یا عاقله او پرداخت میشود.
تبصره - هرگاه جنینی که بقاء آن برای مادر خطر جانی دارد، به منظور حفظ نفس مادر سقط شود، دیه ثابت نمیشود.
ماده 719- هرگاه چند جنین در یک رحم باشند سقط هریک از آنها، دیه جداگانه دارد.
ماده 720- دیه اعضاء و دیگر صدمات وارد بر جنین در مرحلهای که استخوانبندی آن کامل شده ولی روح در آن دمیده نشده است به نسبت دیه جنین در این مرحله محاسبه میگردد و بعد از دمیده شدن روح، حسب جنسیت جنین، دیه محاسبه میشود و چنانچه بر اثر همان جنایت جنین از بین برود، فقط دیه جنین پرداخت میشود.
ماده 721- هرگاه در اثر جنایت و یا صدمه، چیزی از زن سقط شود که به تشخیص کارشناس مورد وثوق، منشأ انسان بودن آن ثابت نگردد، دیه و ارش ندارد لکن اگر در اثر آن، صدمهای بر مادر وارد گردد، حسب مورد دیه یا ارش تعیین میشود.
فصل هشتم - دیه جنایت بر میت
ماده 722- دیه جنایت بر میت، یکدهم دیه کامل انسان زنده است. مانند جداکردن سر از بدن میت که یکدهم دیه و جدا کردن یک دست، یکبیستم دیه و هر دو دست، یکدهم دیه و یک انگشت، یکصدم دیه کامل دارد. دیه جراحات وارده به سروصورت و سایر اعضاء و جوارح میت، به همین نسبت محاسبه میشود.
تبصره - دیه جنایت بر میت به ارث نمیرسد بلکه متعلق به خود میت است که درصورت مدیون بودن وی و عدم کفایت ترکه، صرف پرداخت بدهی او میگردد و درغیر این صورت برای او در امور خیر صرف میشود.
ماده 723- هرگاه آسیب وارده بر میت، دیه مقدر نداشته باشد، یکدهم ارش چنین جنایتی نسبت به انسان زنده محاسبه و پرداخت میگردد.
ماده 724- قطع اعضاء میت برای پیوند به دیگری درصورتی که با وصیت او باشد، دیه ندارد.
ماده 725- دیه جنایت بر میت حال است مگر اینکه مرتکب نتواند فوراً آن را پرداخت کند که در این صورت به او مهلت مناسب داده میشود.
ماده 726- دیه جنایت بر میت خواه عمدی باشد یا خطائی توسط خود مرتکب پرداخت میشود.
ماده 727- هرگاه شخصی بهطور عمدی، جنایتی بر میت وارد سازد یا وی را هتک نماید، علاوهبر پرداخت دیه یا ارش جنایت، به سیویک تا هفتاد و چهارضربه شلاق تعزیری درجه شش محکوم میشود.
ماده 728- قانون مجازات عمومی مصوب 7/11/1304، قانون مجازات عمومی مصوب 7/3/1352، قانون مجازات اسلامی مصوب 18/5/1362، قانون مجازات اسلامی مصوب 8/5/1370، مواد (567) ، (625)، (626)، (627)، (628)، (629)، (726)، (727) و (728) کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی«تعزیرات» مصوب 2/3/1375، قانون اقدامات تأمینی مصوب 12/2/1339و قانون تعریف محکومیتهای مؤثر در قوانین جزائی مصوب 26/7/1366 و اصلاحات و الحاقات بعدی آنها به همراه سایر قوانین مغایر از تاریخ لازمالاجراء شدن این قانون نسخ میگردد.
قانون فوق مشتمل بر هفتصد و بیست و هشت ماده شامل مواد (1) تا (727) و ماده(728) در جلسه مورخ بیست و هفتم آذرماه یکهزار و سیصد و نود کمیسیون قضائی و حقوقی مجلس شورای اسلامی طبق اصل هشتاد و پنجم(85) قانون اساسی تصویب گردید و پس از موافقت مجلس با اجرای آزمایشی آن به مدت پنج سال در تاریخ 1/2/1392 به تأیید شورای نگهبان رسید.
- ۹۲/۰۹/۲۱